متخصصین در درجه اول، خودکشیها را نتیجه ناراحتیهای روحی، خصوصاً افسردگی عمیق، میدانند و در دومین درجه، اعتیاد و اختلالات شخصیتی را باعث خودکشی میشناسند. مرحله سوم نیز مربوط به مشکلات موقتی زندگی است؛ مثل جدایی، عدمموفقیت، ورشکستگی و بیکاری که البته این نوع خودکشیها 5 تا 10درصد کل خودکشیها را تشکیل میدهند. در حقیقت این هم ناشی از افسردگی است زیرا شرایط زندگی نامناسب، افراد افسرده را در افسردگی عمیقتری فرومیبرد.خودکشی به علت اعتراض، بیشتر جنبه سیاسی دارد. در دنیا افرادی یافت شدهاند که به علت اعتراض، خودشان را زندهزنده آتش زدهاند.
علائم قصد خودکشی
معمولاً افرادی که تصمیم به خودکشی دارند به نحوی قصد خودشان را اعلام میکنند البته باید اطرافیان را حساس کند تا این علائم را جدی بگیرند. آمار نشان میدهد که 70 تا 80درصد کسانی که فکر خودکشی دارند قبل از هر اقدامی به دکتر خانوادگی خود مراجعه میکنند؛ معمولاً به یک بهانه غیرواقعی!
علائم خطری که اطرافیان باید به آنها توجه کنند در گفتههای این افراد نهفته است؛ مثلاً آنها میگویند:
«اگر من ایندفعه موفق نشوم بهترین کار این است که خودم را بکشم.»
«در هر صورت کسی مرا دوست ندارد، چون من ارزشی ندارم؛ بنابراین بهترین کار این است که خودم را بکشم.» «برای خانواده بهتر است که من دیگر وجود نداشته باشم.»
رواندرمان اتریشی، اروین رینگل طی تحقیقاتی که روی 700 بیماری که بعد از خودکشی نجات یافته بودند انجام داده به این نتیجه رسیده است که خودکشی 3مرحله دارد:1- فرد احساس میکند که در تنگنا قرارگرفته است و شرایط زندگی بهحدی به او فشار میآورد که تصور میکند برای نجات، تنها راه خودکشی است. البته باید اضافه کرد که این حالت فقط در افکار و رفتار یک انسان افسرده یا افرادی که دچار اختلال روانی هستند پیش میآید. آنها وقتی با یک واقعیت ناراحتکننده زندگی مثل جدایی، بیکاری، تنهایی و بیماری برخورد میکنند، فکر میکنند دنیا به آخر رسیده و راه رهایی خود را فقط در خودکشی میبینند.
2- خشونت علیه خویش: فرد دچار عصبانیت شدیدی است ولی آنقدر دچار سردرگمی است که نمیتواند آن را علیه اطرافیان بهکار ببرد؛ بنابراین برای رهاشدن از این خشونت آن را علیه خود بهکار میبرد و البته در بعضی موارد این خشونت را علیه خانواده هم بهکار میبرد.
3- رویای خودکشی: شخص احساس میکند که تحمل واقعیت، بیشتر از توانایی اوست. این احساس باعث میشود که فرد به دنیای غیرواقعی روی بیاورد و برای خودش یک دنیای رویایی بسازد که در آن مرگ و خودکشی نقش بزرگی دارد.
به نظر دکتر رینگل، خودکشی در حقیقت پایان یک بیماری پیشرفته است. بنا به گزارش وزارت بهداشت 75درصدخودکشیها بهعنوان خودکشی اعلام نمیشود و به همین دلیل هم متأسفانه آمار دقیقی از خودکشی در ایران وجود ندارد. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که در هر 100هزار نفر، 3 زن و یک مرد خودکشی میکنند در حالی که شواهد گوناگون این آمار را به واقعیت نزدیک نمیداند. در تمام کشور، استان ایلام بالاترین آمار خودکشی را دارد.
در سال1382 سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، تعداد خودکشیها را در زنان 2484نفر و در مردان 1481نفر اعلام کرد. آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل 13خودکشی در روز با میانگین سنی 29سال گزارش میدهد. حتی در آخرین گزارش یعنی در سال1387 تعداد خودکشیها 14هزارنفر اعلام شده است؛ یعنی حدود 190نفر در هر 100هزارنفری که در مقایسه با سایر کشورها رقمی غیرعادی به نظر میآید. تفاوت کلیای که ایران، هند و چین با سایر کشورهای دنیا دارند، این است که در این 3 کشور، زنان بیش از مردان خودکشی میکنند.
خودکشی، فقیر و غنی نمیشناسند. تنها طی چند ماه اخیر که بحران اقتصادی دنیا را به لرزه درآورده، مردان بزرگی دست به خودکشی زدهاند زیرا آنها از خودشان انتظار نداشتهاند که چنین فاجعهای را پیشبینی نکنند و این هم نوعی افسردگی بهوجود میآورد. آنها تصور کردهاند که آنچه تاکنون انجام دادهاند، غلط بوده و در حقیقت، عدمموفقیت و شکست را نتوانستهاند تحمل کنند. شاید اگر آنها هم بهموقع کمک میشدند الان زنده بودند!
پیشگیری از خودکشی
با تمام تجزیه و تحلیلهایی که از خودکشی میشود آنچه مسلم است اینکه انسان سالم، اسیر شرایط زندگی نمیشود؛ او میتواند شرایط بد زندگی را به میل خود و با تواناییهایی که دارد تغییر دهد. هر انسانی قادر است برای خودش انگیزههای متفاوتی جهت ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی باارزش را ادامه دهد.اما در مورد افرادی که دچار افسردگی هستند، اطرافیان باید هشیار باشند و به علائم خطری که معمولاً کسانی که قصد خودکشی دارند نشان میدهند، توجه کنند و ضمناً این علائم را جدی بگیرند. در این حالت باید اطرافیان با فرد مورد نظر بیشتر حرف بزنند، او را تنها نگذارند و ضمناً باید کمک کنند که فرد به معالجه خود بپردازد. کسانی هم که از خودکشی جان سالم بهدر بردهاند باید بعد از معالجات جسمی حتماً تحت مراقبتهای ویژه روانی بمانند تا پزشک معالج تشخیص دهد که شخص، دیگر تفکر خودکشی ندارد.
روشهای پیشگیری
بنا به نظر متخصصین، دنیای امروز دچار افسردگی همهگیر شده است. تحقیقات انجامشده در این زمینه نشان میدهد که در اروپا و آمریکا 15 تا 30درصد بزرگسالان در طول زندگیشان حتماً یکبار به افسردگی عمیق مبتلا شدهاند.
بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی تقریباً 100میلیون نفر در دنیا از بیماری افسردگی رنج میبرند؛ به همین دلیل در بسیاری از کشورهای دنیا توجه زیادی به بیماری افسردگی میشود و برای بهروزکردن آگاهی مشاورین خانوادگی، مددکاران و حتی پرستاران و پزشکان خانوادگی، آنها را به دورههای آموزشی مخصوصی دعوت میکنند تا آنها را با روشهای تشخیص بهموقع افسردگی و علل خودکشیها و چگونگی مقابله با آن آشنا کنند.ضمناً بروشورهای اطلاعاتی هم در مورد افسردگی و علائم آن در اختیار همه خانوادهها و خصوصاً والدین قرار میگیرد. معمولاً این بروشورها در اکثر اتاقهای انتظار مطبهای پزشکان و در مدارس و حتی مهدکودکها به صورت مجانی در دسترس است.
در ایران این وظیفه سازمانهای مسئول است که برای شاغلین خدمات اجتماعی و آموزش و بخش سلامتی همانند معلمین، استاداندانشگاه، مشاورین و مددکاران، پرستاران و حتی پزشکان خانواده که بهطور مستقیم با اربابرجوع سروکار دارند دورههای آموزشی مخصوصی برای تشخیص بهموقع افسردگی همانند سایر کشورها پیشبینی کنند و ضمناً باید برای والدین و کلاً عموم مردم بروشورهای اطلاعاتی تهیه شود تا شناخت مردم نسبت به این بیماری افزایش یابد.
خودکشی انواع مختلف و متفاوتی پیدا کرده است، انگار با گذشت زمان راههای جدیدتری نیز به شیوههای قبلی افزوده میشود. اما در این میان تمام این راهها، خودسوزی روشی سنتی و بسیار خشن است که فردی با استفاده از آن خود را از ادامه حیات محروم میکند.
الهام 2 سال است که هر روز به سازمان بهزیستی ایلام سر میزند. بعد از آن ماجرا و نجات معجزه آسایش از چنگال شعلههایی که خود برای ترساندن شوهرش به پا کرده بود به هر چیزی شبیه شده بود بجز یک زن.
طبق آمار بهزیستی ایلام نمیتوان به طور دقیق عنوان کرد که زنها بیشتر خودسوزی میکنند یا مردها، اما زهرا رفیعی روانشناس بهزیستی بیشترین قربانیان ایلام را زنان بین 15 تا 30 سال اعلام میکند.
بیبیکلثوم 81 ساله هم از غم دوری بچههایش، تنهایی و پیری، خود را سوزاند و این گونه به زندگی خود پایان داد. علی فرزند بزرگ بیبی با هقهق میگفت: بارها گفته بود که میخواهد این کار بکند ولی باورمان نمیشد، کاش باور کرده بودیم ، کاش میدانستیم از تنهایی چقدر خسته است.
ایلام از منظر جغرافیایی یک بن بست تمام عیار است و به اعتقاد یک مقام آگاه در بهزیستی ایلام، بعد از فقر اقتصادی و بیکاری هنوز مردم تحت تاثیر فشارهای روانی دوران جنگ هستند و این خود عاملی است برای روی آوردن بسیاری از زنان به خودسوزی.
این مسئول نمیدانست چرا، اما گفت که در سه ماه تابستان آمار خودسوزی در ایلام بالا میرود. شاید در این روزها مردم خستهتر میشوند، شاید روزهای طولانی و نبود برنامههای جدی برای ایام تعطیل باعث ایجاد افسردگی و روی آوردن انسانها به این کار است!
هرچند به قول او، خودسوزی در اثر موارد ناموسی در این استان کم است اما خودسوزی با انگیزه اعتیاد بخصوص در یکی 2 سال اخیر افزایش یافته است.مسئول بهزیستی برایم از دختری به نام مریم گفت: همه مریم را به مهربانی میشناختند. عاشق برادرزادهاش بود، آخر با برادرش و همسر او زندگی میکرد و برای سارا شده بود مثل یک مادر.
نمی دانست چه بیماریای داشت، اما مریم از یک بیماری غیرقابل درمان رنج میبرد و برادرش توان درمان او را نداشت. روزی از روزها برای این دختر جوان مثل همه دخترهای هم سن و سالش خواستگار آمد. مریم به برادرش اصرار کرد که بیماری او را با مجید در میان بگذارند، اما آنها قبول نکردند.
مریم و مجید عقد کردند، مریم برای زندگی شاد آینده خودش را آماده میکرد تا اینکه مجید از موضوع بیماری او مطلع شد و اتفاقی که نباید بیفتد افتاد، مجید از ایلام رفت و مریم را تنها گذاشت، دنیا طوری روی سر تازه عروس خراب شد که تصمیم گرفت از برادرش انتقام بگیرد. عصر یک روز ابری خودش و سارا را توی حمام به آتش کشید و هر 2 مردند.
همتی معتقد است بر خلاف تصور عام، عوامل روانی بعد از عامل اقتصادی باعث اقدام افراد به خودسوزی میشود. او گفت: ایلام دارای جامعهای سنتی است که به سمت مدرن شدن پیش میرود. عدم تطابق افراد با این شرایط از اساسیترین عوامل بروز اینگونه حوادث دردناک است.
همتی براین باور بود که فرهنگسازی، پر کردن اوقات فراغت جوانان، بالابردن وضعیت معیشت و افزایش سطح درآمد مردم در این استان میتواند به میزان قابل توجهی معضل خودسوزی ایلامیها را برطرف کند. سیما رضایی جامعهشناس ایلامی نیز در این باره معتقد است که در بسیاری از موارد جبر پدرها و وادار کردن دخترانشان به ازدواج با مردهایی که از نظر سنی و اخلاقی سنخیتی با دختران نوجوانشان ندارد، از عوامل اقدام دختران جوان و نوجوان به خودسوزی است.
در این چند سال اخیر به دلیل برخورداری بسیاری از جوانان جامعه ایلام از تحصیلات دانشگاهی آمار خودسوزی به دلایلی از قبیل افسردگی، عاشقی و... کاهش یافته است و جوانان برای این مسائل راه حلهای دیگری را جایگزین خودسوزی کردهاند.با تمام این تفاسیر متاسفانه در خانوادههایی که این گونه اقدامها رخ داده است احتمال بروز مجدد آن بسیار بالا است.
« من، ساناز، دانش آموز مدرسه فرزانگان امین اصفهان - در دانشگاه شریف تهران قبول میشوم...» این احتمالا آخرین آرزوی ساناز بوده؛ همان آرزویی که او را به کشتن داده. ساناز زودتر از 2 جوان دیگر خودکشی کرده بود اما خبرش از همه دیرتر به روزنامه ها رسید. علت تاخیر هم تلاش یک مؤسسه آموزشی برای پاککردن رد پایش از ماجرا بود.
ساناز روز هفتم فروردین در کنکور آزمایشی شرکت میکند و فردای آن روز با نتیجه نه چندان خوبی مواجه میشود و آرزوی بزرگش را نقش بر آب میبیند. بعد از این اتفاق لابد ساناز به این نتیجه میرسد که با کارنامه نهچندان خوب کنکور آزمایشی، زندگی دیگر ارزش ندارد و تصمیم به خودکشی میگیرد. روز حادثه، ساناز خودش را یک دانشجوی معماری جا میزند و به این بهانه که میخواهد از ساختمانها عکاسی کند، نگهبان ساختمان روبهروی مؤسسه آموزشی را راضی میکند که در پشت بام را برایش باز کند. چند دقیقه بعد، ساناز از بالای ساختمان خودش را پرت میکند و تمام.
خودکشی بهخاطر نتیجه کنکور آزمایشی به نظر کمی مسخره میرسد، اما واقعیت پیدا کرده. مشکلی بهوجود آمده و شخص خودش را در حل آن ناتوان میبیند، پس راحتترین راه، یعنی خودکشی را انتخاب میکند. مسئله به این سادگی، برای یک دانشآموز پیشدانشگاهی به سرعت تبدیل به یک بحران روحی شده و او را تا مرز خودکشی پیش برده.
دکتر نوربالا ، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران و رئیس کارگروه خودکشی همایش «اسلام و آسیبهای اجتماعی» سازمان بهزیستی میگوید: «خودکشی بیماری نیست، علامت بیماری است؛ مثل تب که میتواند علامت بیماریهای مختلفی باشد. حالا این بیماری ممکن است یک سرماخوردگی معمولی باشد یا یک تومور سرطانی». در مورد خودکشی هم همینطور است؛ خودکشی ممکن است به خاطر یک مشکل پیش پا افتاده مضحک باشد یا مثلا بهخاطر یک بیماری لاعلاج اما تقریبا تمام کسانی که خودکشی کردهاند دچار مشکلات روانی بودهاند.
دکتر نوربالا هم این عقیده را تایید میکند: «بیش از 90درصد از کسانی که خودکشی میکنند، از بیماریهای روانی رنج میبرند. افسردگی مهمترین این بیماریهاست. وقتی کسی افسرده میشود، نسبت به زندگی بدبین میشود، ناامید میشود و احساس پوچی میکند. در اکثر موارد هم این بیماری با نشانههایی بروز میکند. تغییرات خلقی، کمحرفی، کماشتهایی و حرفهای ناامیدانه معمولا چند روز قبل از خودکشی دیده میشوند». در مورد ساناز هم این علائم در حد زیاد بروز کردهاند اما متاسفانه اطرافیاناش متوجه وضعیت روحی او نشدهاند.
ساناز شب قبل از حادثه از مادرش پرسیده بود که آیا خدا کسانی را که خودکشی بکنند، میبخشد یا نه؟ حتی چند ساعت قبل از حادثه هم ساناز از مشاورش در مؤسسه در مورد رفتن به پشتبام ساختمان سؤال کرده بود اما نه مادرش و نه مشاور، متوجه چیزی نمیشوند و همه چیز تمام میشود.
دانشجوی ساکت
برخلاف ساناز که چند روز در مورد این موضوع فکر کرده بود و تغییرات روحیاش در رفتارش مشهود بود، شهروز - دانشجوی دکترای شیمی دانشگاه شهید بهشتی تهران - به صورت کاملا ناگهانی تصمیم به خودکشی گرفته. کسانی که شهروز را میشناختند، حتی تصور نمیکردند که او چنین کاری کرده باشد.
شهروز چند سالی بود که با دانشگاه و بهخصوص با یک استاد دچار مشکل شده بود. پذیرش او در مقطع دکترا بهخاطر گیر دادنهای استاد در مصاحبه آزمون، چند سال به تاخیر افتاده بود. روز حادثه، شهروز پیش استاد میرود و اظهار میکند که بهخاطر نداشتن توانایی مالی نمیتواند رساله دکترای خود را در موعد مقرر تمام کند. استاد در حضور دانشجویان دیگر او را مسخره میکند و میگوید: «تو با این اوضاع اصلا برای چه زندهای؟!». شهروز هم جواب میدهد: «پس خودم را میکشم که خیال شما راحت شود».
هیچکس فکرش را نمیکرد که شهروز این حرف را جدی گفته باشد. به نظر میرسید این یک کلکل ساده بین استاد و دانشجو بوده اما شهروز بلافاصله به آزمایشگاه میرود، سیانور درست میکند و میخورد. شهروز در حیاط دانشکده خون بالا میآورد و جلوی چشم بقیه دانشجوها میمیرد. مرگ شهروز برای کسانی که شاهد آن بودند، ضربه بزرگی بود. خیلی از دانشجویانی که در حیاط مرکزی دانشکده بودند، تا مدتها نتوانستند در کلاسها حاضر شوند. از همه عجیبتر این بود که شهروز را همه به آرامی و بردباری میشناختند.
دکتر نوربالا در مورد این اتفاق میگوید: «افسردگی شایعتری دگی شایعترین بیماری منجر به خودکشی است. آدمهای افسرده هم معمولا با ل این مورد دست به یک کار ناگهانی میزنند. دیگران خبر نداشتهاند اما این شخص حتما مدتها با مسائل روحی دست به گریبان بوده و به خودکشی فکر کرده بوده». نتیجه یک افکارسنجی توسط سازمان ملی جوانان نشان میدهد که بیش از 75درصد جوانها به خودکشی فکر کردهاند. آمار وحشتناکی است؟ نه، چون از این همه، فقط عده بسیار کمی فکرشان را تبدیل به تصمیم میکنند که تعداد آن هم دقیقا معلوم نیست.
اعضای کارگروه خودکشی این همایش همگی معتقدند در این زمینه آمار درستی وجود ندارد. دلیلش هم این است که این موضوع متولی ندارد. «ازدواج و طلاق آمار دقیقی دارند چون بالاخره گذر همهشان به دفتر ثبت میافتد. ایدز و وبا را هم مراکز درمانی موظف به گزارش هستند اما خودکشی هیچ جا ثبت نمیشود. آمار پزشک قانونی هم که فقط خودکشیهای موفق را دارد. در تهران هم آنهایی را که قرص میخورند، میبرند لقمان اما بقیهاش چی؟». با این حال وزارت کشور، هر سال آماری در مورد خودکشی به تفکیک استانهای کشور اعلام میکند که فعلا تنها آمار قابل استناد است.
آمار اقدام به خودکشی با آمار خودکشیهای موفق (یعنی منجر به مرگ) خیلی متفاوت است. از بین تمام کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، فقط 2درصد میمیرند. این موضوع در مورد دخترها و پسرها هم متفاوت است. میزان اقدام به خودکشی در دخترها بیشتر از پسرهاست اما پسرها بیشتر میمیرند. دلیل این اختلاف، هم به انگیزههای خودکشی برمیگردد و هم به روشهای آن.
خودکشی در دخترها معمولا نمایشی است و برای جلب توجه اطرافیان صورت میگیرد اما پسرها واقعا برای تمام کردن زندگی، خودشان را میکشند.جوان دانشجوی دیگری که در همدان خودش را کشته، از اسلحه استفاده کرده. کسی نمیداند این دانشجو اسلحه گرم را از کجا آورده. او تا ترم چهارم در دانشگاه تربیت معلم درس خوانده بود و تا این زمان در آزمون گزینش برای تدریس ناکام مانده بود. او میتوانست فعلا به تحصیلش در دانشگاه ادامه دهد اما گویا بیش از این صبر نداشته.
آن روز، او دقایقی قبل از شروع کلاس در میان محوطه با اسلحه اقدام به خودکشی میکند اما حتی در این کار هم ناکام میماند. او به اغما میرود و به بیمارستان منتقل میشود و تا حالا هم خبری از به هوش آمدن یا مردن او منتشر نشده. این دانشجوی همدانی، تنها 20 سال داشته است؛ سنی که به نظر میرسد جزو بهترین سالهای زندگی است اما خودکشی این تصور را بههم میریزد. در تمام دنیا، بیشترین آمار خودکشی مربوط به جوانها (18 تا 34 سال) و سالمندان (بالای 60 سال) است.
خودکشی سالمندان به قضیه تنهایی و بیماری و بیکسی و این طور چیزها برمیگردد که در مملکت ما -لااقل هنوز- آمار پایینی دارد اما در رده سنی جوان همگام با همه دنیا هستیم. حدود 70 درصد کل خودکشیها در ایران مربوط به رده سنی جوان است. جوانها معمولا فوری احساساتی و هیجانی میشوند و در مقابل کوچکترین بالا و پایینی تعادلشان را از دست میدهند؛ نمونهاش همین 3جوانی هستند که سر مسائل سادهای ناگهان احساس کردهاند دنیا تمام شده و خودشان را به کشتن دادهاند.
آخرین گناه
روانشناسها یک اصل کلی برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی دارند؛ بردباری، توکل و امیدواری. ایمان قوی هم عامل مهمی در کنترل چنین آسیبهایی به حساب میآید. اسلام در مورد خودکشی نظر قاطعی دارد و این نظر را در برخی آیات و روایات میشود دید.
حجتالاسلام خطیب، یکی از اعضای کارگروه خودکشی است که روی مسئله خودکشی از منظر اسلام کار میکند؛ «منابع اسلامی در مورد خودکشی خیلی محدودند. این محدودیت، هم به این خاطر است که آن موقع خودکشی رایج نبوده و هم اینکه حتی در منابع اسلامی سعی میشده در مورد این موضوع با احتیاط و محدود صحبت شود».
در قرآن در چند آیه به خودکشی اشاره شده؛ مثل آیه29 سوره نساء که میگوید: «با دست خودتان، خودتان را به هلاکت نیندازید». با تکیه بر همین آیهها، خودکشی عملی حرام است.نکتهای که حجتالاسلام خطیب به آن اشاره میکنند، این است که پیامبر(ص) در مواجهه با خبر خودکشی شخصی، بسیار پرس و جو کردند که مبادا خبر اشتباه بوده باشد.
این عکسالعمل نشان میدهد که اسلام در این مورد نمیخواهد آبروی کسی پایمال شود. حجتالاسلام خطیب میگوید: «آدمهایی که خودشان را میکشند، برای رهایی از رنج و ناامیدی دست به این کار میزنند، در حالی که در روایات بسیاری آمده است که خودکشی پایان رنج نیست بلکه اول عذاب شماست».
سقوط از ارتفاع آرزوها واقعیت این است که علت اصلی خودکشی، ناامید شدن از آینده و بدبینی به گذشته است. این ناامیدی ممکن است فقط برای چند لحظه بوده باشد اما آخر و عاقبت یک نفر و خانوادهاش را میتواند عوض کند. خیلی از خانوادههایی که فرزندانشان خودکشی کردهاند، ناچار میشوند از ترس آبرو بگویند که آنها تصادفی فوت کردهاند.
آمار سازمان ملی جوانان، دلایل اصلی خودکشی در بین جوانان ایرانی را این چند مورد دانسته: عوامل اقتصادی- اجتماعی، شکستهای تحصیلی، اختلالات روانی، گرفتاریهای خانوادگی، شکست در عشق، مرگ نزدیکان و برخورد ناشایست اجتماعی. این دلایل همه میتوانند علتی برای ناراحتی باشند اما کدام یک از اینها به بر باد دادن آرزوهای یک نفر و نزدیکاناش میارزد؟