براساس تحقیقات میدانی، پدیده خودسوزی میان زنان در استانهای غربی و جنوبی کشور به تکرار اتفاق میافتد. استانهایی مانند لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان شرقی و غربی، ترکمنهای گلستان، بوشهر و ایلام مناطقی هستند که خودسوزی زنان در آن بیشتر دیده می شود.
پروین بختیارنژاد معتقد است: “این روش خودکشی نوعی اعتراض و انتقامگیری از اطرافیان را نشان میدهد. فرد خود را مقابل دیدگان اطرافیانش شعلهور میکند تا خشم خود را نسبت به خشونتی که علیه او اعمال شده است، نشان دهد.”
وی معتقد است خودسوزی میان زنان در این مناطق عادی شده و کودکان نیز از آن «الگوبرداری» میکنند؛ به طوری که دیده شده است حتی کودکان ۹ تا ۱۲ ساله نیز خود را به آتش میکشند. انتخاب مرگ به وسیله آتش شاید یکی از دردناکترین روشهای پایان دادن به زندگی باشد؛ دردی که در صورت نجات، همواره مقابل آینهها خودنمایی و در صورت مرگ، شخص را زجرکش میکند.
این کارشناس درباره خودسوزی افراد متاهل میگوید: «جامعهشناسان و روانپزشکان این مناطق، بر این باورند که شاید در همان لحظهای که تمام بدن فرد به آتش کشیده میشود، وی از تصمیم خود پشیمان شود، اما دیگر دیر شده است. بخش عمدهای از کسانی که این روش خودکشی را انتخاب میکنند، میمیرند و بخشی هم با ظاهری بسیار نابههنجار ناچار به ادامه زندگی میشوند؛ به طوری که فرزندانشان هم حاضر نیستند با آنها زندگی کنند. در نتیجه شرایط برای این افراد چندبرابر سختتر و غیرقابل تحملتر خواهد شد. مسئله اینجاست که درباره خودسوزی هرگز در رسانهها بحث و بررسی نمیشود تا افکار عمومی نسبت به آن روشن شود.»
وی با اشاره به میزان «آگاهی حقوقی» زنان در مناطق مختلف ایران ادامه میدهد: «اختلافهای خانوادگی و آگاهی زنان از حقوق خود حتی میان بیسوادانی که از راههای مختلف از اندک حق و حقوق خود آگاه هستند، یکی از عوامل نارضایتی آنان است، اما از آنجایی که نمیتوانند شرایط خود را تغییر دهند اقدام به خودکشی و خودسوزی میکنند.»
براساس تحقیقات میدانی، پدیده خودسوزی میان زنان در استانهای غربی و جنوبی کشور به تکرار اتفاق میافتد. استانهایی مانند لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، آذربایجان شرقی و غربی، ترکمنهای گلستان، بوشهر و ایلام مناطقی هستند که خودسوزی زنان در آن بیشتر دیده می شود.
سعید پیوندی نیز ضمن تائید صحبتهای بختیارنژاد اضافه میکند: «خودسوزی بین زنان و دختران کمسن و سال خصوصاً در غرب کشور جایگاه ویژهای دارد و در جامعه به شکل وسیع مورد توجه قرار گرفته است. از دلایل آن میتوان به فشاری که به دختران وارد میشود نام برد. آنها برای رهایی از این فشار، راهی جز خودسوزی ندارند که نوعی اعتراض است، اما جامعه به جای آنکه به این امر بیاندیشد، پردهای بر آن میکشد. در نتیجه نمیتواند به راهی برای جلوگیری از رخ دادن آن فکر کند.»
جامعهشناسان یکی از روشهای مقابله با «تابو»های اجتماعی را ایجاد بحث و روشنگری پیرامون آن میدانند. عدم پرداختن به این موضوع از سوی حکومت، نشانی از شانه خالی کردن آن از بار مسئولیتهای اجتماعی دارد.
اگر انسان را فردی آزاد بدانیم، آیا میتوانیم بگوییم این آزادی در حیطه ادامه حیات فردی یا پایان دادن به آن نیز وجود دارد؟
سعید پیوندی ضمن طرح این پرسش میگوید: “اساساً این بحث که یک نفر در یک برهه از زندگیاش به هر دلیلی حق داشته باشد که به زندگی خود پایان دهد، جای سئوال دارد و به نظر من این یک بحث مهم فلسفی است که جامعه موظف است به آن بپردازد. به همین دلیل شکافتن این بحث وظیفه انسانی و جامعه انسانی است و نپرداختن به آن کوتاهی در قبال انسان است.”
پروین بختیارنژاد با تاکید بر اینکه مسئولان جمهوری اسلامی، پرداختن به مسئله خودکشی را عاملی برای رواج آن میدانند، میگوید: “مسئله اصلی شانه خالی کردن از آسیبشناسی این پدیده اجتماعی است. زیرا در شهرهای کوچک و روستاها، مردم از این اتفاق مطلع میشوند و در نهایت، مسئله مخفی و پنهان نمیماند. مسئولان اما در مقابل آن سکوت میکنند، زیرا بر این باورند که در صورت اعلام واقعیت، آمار خودکشی در جامعه بالا خواهد رفت. در حالیکه در اختیار داشتن آماری دقیق از معضلهایی اجتماعی، ما را در دستیابی به دلایل و علتها کمک میکند، اما با مخدوش کردن منابع آماری، آسیبشناسی را دچار اختلال میکنیم.”
در آمریکا و غرب مسئله خودکشی به عنوان یک مشکل اجتماعی پذیرفته شده است و برای کاهش آمار آن تلاش میشود. دیگر نه رسانهای موظف به سانسور اخبار خودکشی است و نه جامعه به آن به چشم یک تابوی عمومی مینگرد، اما آیا روشنگری در این مناطق باعث کم شدن خودکشی شده است؟
سعید پیوندی در جواب به پرسش فوق میگوید: «پاسخ به این سئوال بسیار مشکل است زیرا انتخاب خودکشی یا مرگ خودخواسته به جای زندگی، پدیده بغرنجی است که فقط بعد اجتماعی ندارد، بلکه بعد فردی نیز دخیل است. به همین دلیل طرح این مسئله در جامعه لزوماً منجر به این نمیشود که ما با کاهش موارد خودکشی مواجه شویم. همزمان اما موجب میشود که جامعه بهتر فکر کند و به نوعی از آگاهی برسد.»
وی در ادامه میافزاید: «تابو بودن خودکشی در عرصه عمومی، دین، فرهنگ و نزد متولیان جامعه منجر به کاهش خودکشی نشده است، بلکه ما شاهد انواعی از خودکشی هستیم که در جوامع دیگر نمونه ندارد. باید توجه کرد که در تجربه ایران، بیش از نیمی از خودکشیها به نتیجه نمیرسند. در نتیجه یک برخورد انسانی، هشیارانه و همراه با آمادگی جامعه باعث میشود این افراد در بازگشت به زندگی عادی مسیری کم رنجتر داشته باشند. به عنوان نمونه: در موارد خاصی مثل خودسوزی دختران ما میتوانیم به سمت آسیبشناسی دقیقتر برویم، اما در عین حال هیچ تدبیری وجود ندارد که بگوییم با آن، خودکشی برای همیشه از جامعه انسانی رخت برمیبندد.”
برخی از نامداران ایران و جهان با خودکشی بهزندگی خود پایان دادهاند. فهرست زیر در برگیرنده نام برخی از آنهاست.