از خودکشی تا زندگی

ســـلام دوستان از اینکه این وبلاگ رو انتخاب کردید ممنونم

از خودکشی تا زندگی

ســـلام دوستان از اینکه این وبلاگ رو انتخاب کردید ممنونم

آیا خودکشی اعتراضی را باید حمایت کرد؟

 

علیرضا پهلوی  در روز سه شنبه چهارم ژانویه در شهر بوستون آمریکا خودکشی کرد. این رویداد بحث های بی شماری را در میان ایرانیان پیرامون موضوع خودکشی مطرح کرده است. پیش از آنکه به موضوع این نوشتار بپردازم درگذشت دردناک آقای پهلوی را به خانواده و دوستداران او تسلیت می گویم. یک نکته را نیز اضافه کنم که عده ای نیز در اینترنت و تلویزیون های ایرانی سعی کرده اند که تحلیل های روانشناسی از علت خودکشی علیرضا پهلوی ارائه دهند. متأسفانه این سنت نامیمون در تلویزیون ها و سایت های اینترنتی ایرانی مرسوم شده است که عده ای به اصطلاح تحلیل های روانشناسی از افراد می دهند. تحلیل روانشناسی را پزشک روانشناس یک فرد می تواند بدهد آنهم وقتی وی به آن پزشک مراجعه کرده باشد نه اینکه دکتری خیال کند پزشک کسی است. از روی فیلم و عکس افراد تحلیل شخصی دادن کار یک عده افراد بی سواد و بیکار است. اگر این افراد دانش روانشناسی دارند درست است که مدارک لازم را از دانشگاه های معتبر دریافت کنند و بعد بجای جوسازی در اینترنت به کسانیکه به مطب آن ها رجوع کرده باشند، خدمات پزشکی ارائه کنند.

 

روانشناسان واقعی اینگونه نسخه صادر نمی کنند، آنهم فله ای و مجانی! آنهایی که در فوروم های بحث با نام های مختلف به اصطلاح تحلیل روانشناسی می دهند اگر به خاطر اهداف سیاسی گروهی و غیره است بازهم در واقع در خدمت سازمان های امنیتی هستند چون محیط بحث سیاسی سالم را که باید روی موضوعات و مسائل جنبش سیاسی ایران متمرکز باشد به محیط نفرت فردی تبدیل می کنند. این نسخه پیچان بهتر است خود به روانشناس مراجعه کنند وگرنه وقت خود و دیگران را با اینگونه پلمیک ها برای بازی با زندگی خانواده ها تلف نکنند وقتی نه دانشی در زمینه روانشناسی دارند و نه در عرصه سیاست. در اینترنت می توان مقالات و نظرات علمی درج کرد و کسی هم که مخالف نظری است خوب است تحقیقاتی را با ذکر منابع پژوهشی مؤسسات معتبر علمی ارائه دهد که موضع مورد مخالفت خود را ثابت کند اما تحلیلهای شخصی را به عهده پزشکان خانواده ها باید گذاشت.

 

با ژست علمی و بنام دلسوزی اما در واقعیت برای نابودسازی، با تحلیلهای بی پایه و اساس به اصطلاح روانشناسی به مردم توهین کردن و داغ خانواده های سوگوار را با ظاهر تسلیت گویی بیشتر کردن نشان دهنده عدم صداقت است و فقط از عهده کسانی برمی آید که عادت کرده اند در اینترنت به زور به کسانی که علاقه ای به رابطه ای با آنها ندارند ایمیل بفرستند و بعد هم بگویند چرا طرف مقابل با هر وسیله ای میخواهد آن ها را از سر خود باز کند. مجلات و سایت های اینترنتی نیز بهتر است اینگونه نوشته های روان پریشان اینترنتی را چاپ نکنند. این کار سانسور نیست بلکه ایستادگی در برابر روشهای غلطی است که سالها گروه های خبری یوزنت را به نابودی کشاند و از محیط بحث های علمی اولیه به فوروم های نفرت پراکنی تبدیلشان کرد. باید امیدوارم بود فیس بوک و فوروم های روی وب به چنین راه شکست خورده یوزنت کشیده نشوند.

 

هیچگونه تماس شخصی با علیرضا پهلوی نداشته ام و تازه اگر هم داشتم همانطور که در بالا ذکر کردم قضاوت در مورد چنین موضوعاتی کار یک پزشک متخصص و یا مسؤلین مددکاری اجتماعی است که بتوانند همه جوانب را ارزیابی کنند و جمعبندی علمی ارائه کنند. اینکه فردی یکی دیگر را بشناسد یا با وی دوست بوده باشد یا حتی عضو خانواده وی باشد، که هر یک بنوعی دیدگاه سوبژکیف با خود به همراه دارد، برای ارزیابی از چنین رویدادها، درست نیست. در جامعه ما که هنوز سنت علم گرایی فقط در حرف آنهم بتازگی متدوال شده است، نظر دادن ها در برنامه های باصطلاح تحلیلی تلویزیونی و کامنت های اینترنتی فراوان است و خود این تحلیگران نیز یک هفته بعد به راحتی بر مبنای شرایط ذهنی روز یادشان می رود هفته قبل چه گفته اند. تحلیل علمی با نظر دادن های اینگونه خیلی تفاوت دارد.

 

در نتیجه در مورد علت خودکشی علیرضا پهلوی نیز نمیتوانم قضاوتی بکنم. اما بسیاری در چند روز اخیر با مواضع سیاسی مختلف دلیل اقدام آقای پهلوی را اعتراض به اوضاع سیاسی ایران عنوان کرده اند. جدا از اینکه دلیل اقدام آقای پهلوی چنین امری بوده است یا نه، بسیاری دیگران نیز در چند ساله اخیر بوده اند که مشخصاً به خودکشی بعنوان بیان اعتراض سیاسی دست زده اند و دو مورد برجسته آن نیز هما دارابی و نیوشا فرهی بودند که هر دو، یکی در ایران و دیگری در آمریکا، به دلیل اعتراض به وضعیت سیاسی در ایران، خود را در ملاء عام، آتش زدند. در نتیجه این موضوع خودکشی اعتراضی بخودی خود بسیار بااهمیت است چرا که ممکن است به عنوان یک پارادیم اعتراضی در جنبش سیاسی ایران مطرح شود و به همین دلیل نیز این موضوع در اینجا بررسی می شود.

 

یکی از برجسته ترین موارد خودکشی اعتراضی در قرن بیستم عده ای از راهبان بودایی در ویتنام بودند که خود را در اعتراض به جنگ در آن کشور در ملاء عام آتش زدند و در شعله های آتش تا دم مرگ سوختند.  فیلیپ کپلو (1) از صاحب نظران بودایی در این مورد به شرح زیر نظر داده است. هرچند از نظر من آقای کپلو یکی از صادق ترین و دقیق ترین متفکرین بودایی در دوران ما است و نظرات وی در مورد مدیتیشن بهترین بیان ذن است اما با نظر او در این زمینه مخالفم. با اینهمه لازم می بینم که نظر وی را در اینجا نقل کنم چرا که به بهترین وجه در مورد این مسأله کنکاش کرده است. فیلیپ کپلو در کتاب "ذن: ادغام شرق و غرب" می نویسد:

 

"در ویتنام راهبان مرد و زن و مردم عادی خود را تا حد مرگ در آتش سوزاندند تا زجر شدیدی را که مردم ویتنام متحمل می شدند، به نمایش بگذارند. این خودسوزی بایستی به روشنی از خودکشی تفکیک شود که مسلماً با اصل اول نکشتن در تضاد است. در خودکشی عادی وقتی که هیچ اغتشاش فکری در میان نیست شخص خود نمیخواهد که بمیرد، او میخواهد زنده باشد، اما نه به شکلی که احساس می کند توسط فامیل، دوستان، کار، یا جامعه نفسش بند آمده است یا که جامعه و زندگی شخصی اش تکراری و بی معنی شده است. کسی که خودکشی می کند خود را ضعیف تر از آن می بیند که بتواند آنچه می خواهد را بدست آورد و بدینگونه جسارت و امید خود را از دست می دهد. زندگی توخالی و دردآلود برایش غیرقابل تحمل می شود و در اثر چیرگی ناامیدی خود را می کشد. خودکشی همواره عنصری قوی از خودپرستی (2) را با خود همراه دارد: "من نمیتوانم به راه _خود_ زندگی کنم، بنابراین ترجیح می دهم بمیرم." عمل خودنابودسازی عالیترین بیان خودکشی بمثابه یک بی اعتنایی چالش طلبانه است، یعنی بطور سمبولیک دماغ خود را به سوی جامعه می گیرد، جامعه ای که همزمان بطور دراماتیک به بدعهدی با خود متهمش می کند؛ به جای آنکه خود را اینگونه ببیند. اما مرگ پایان نیست و هر جایی که وی دوباره متولد شود می بایست با نتایج کارمای (3) قصابی کردن خود، روبرو شود.

 

"اما اینکه خودسوزی راهبان، راهبه ها و مردم عادی در ویتنام از محرک دیگری برخاست را در نامه تیچ نات هان (4)  به مارتین لوترکینگ می توان مطالعه کرد. وی می گوید: "آنچه راهبان در نامه های خود پیش از خودسوزی نگاشته اند هدف خود را تنها هشدار دهی برای تکان دادن قلب های ستمگران توصیف کرده اند و جلب توجه جهان درمورد رنجی که مردم ویتنام متحمل می شوند. سوزاندن خود با آتش برای اثبات این امر است که آنچه فرد می گوید از اهمیت والایی برخوردار است. هیچ چیزی دردناک تر از سوزاندن خود نیست. حرفی را زدن هنگامیکه شخص چنین دردی را تحمل می کند یعنی که حرف را با نهایـت شجاعت، رک گویی، عزم، و صداقت میزند ...راهب ویتنامی با سوزاندن خود با همه قدرت و عزم میگوید که می تواند برای حمایت از مردم خود بیشترین رنج را پذیرا شود. اما چرا وی باید خود را تا حد مرگ بسوزاند؟  تفاوت سوزاندن خود و سوزاندن تا حد مرگ فقط تفاوتی از اندازه است و نه در خصلت عمل. فردی که خود را می سوزاند باید بمیرد. آنچه مهم است این نیست که به زندگی خود پایان داد اما خود سوختن است ...بدین طریق مراوده احساسات خود از طرق سوزاندن خود انجام عملی نابود کننده نیست بلکه در واقع امری سازنده است -- یعنی سختی کشیدن و مردن برای خاطر مردم خود. این خودکشی نیست ..."

 

"فدا کردن زندگی خود به این طریق نیازمند شجاعت خارق العاده و نیروی سمادی (5) قوی است که آن نیز لازمه اش آموزش طولانی معنوی است. چه کسی می تواند اخبار رسانه ها از عکس یک راهب پیر را که در حالت مدیتیشن (6)  بر روی آتش نشسته است، فراموش کند؟ منظره بدن نیمه سوخته که فرومیریخت در سراسر غرب بویژه در آمریکا موجی تکان دهنده، برپا کرد. عکس العمل ها بخشاً به این دلیل بود که در ماورای این خودسوزی یک عمل بدون ترس و فاقد خودپرستی و درجه ای از کنترل برخود که در غرب کنونی قابل رؤیت نیست، نهفته بود." (7)

 

این تفکیک "کپلو" بین خودسوزی راهبان و خودکشی هنوز برایم روشن نیست. حتی اعتصاب غذاهای زندانیان در ایران یا اعتصاب غذاهای مشابه در زمان گاندی نیز به نوعی با آنچه  "کپلو" توصیف میکند همسان است و میتواند به  مرگ فرد، منجر شود. متأسفانه امروز یک دسته از دیگرانی هم که خواستهای بسیار ارتجاعی دارند در نقاط مختلف جهان بخاطر اسلام افراطی خودکشی و اقدامات دیگر انتخاری می کنند. در نتیجه همه این انواع خودکشی های اعتراضی وجود دارند.


سام قندچی

خودکشی در ایران

خودکشی به دومین عامل مرگ در کشور تبدیل شده است"، اما به نظر می رسد در میان مسئولان کشور گوشی برای شنیدن صدای ممتد این زنگ وجود ندارد. در باور مقامات کشور و شاید در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و در نهایت گناهی نابخشودنی به شمار آید که در اسلام هم حرام اعلام شده است.

دومین علت مرگ ایرانیان بیمارستان لقمان در تهران هر روز شاهد انتقال چندین بیمار است که در مناطق مختلف تهران دست به خودکشی می زنند. مسئولان این بیمارستان و مسئولان بیمارستان های مشابهی که در سراسر کشور به طور تخصصی به مسمومیت و سوانح این چنینی می پردازند، تلاش می کنند تا کمتر اخبار و آمارهای مربوط به خودکشی رسانه ای شود بخشی از این خودداری به سیاست های دولتی بازمی گردد و بخشی نیز به نظر گروهی از کارشناسان که انتشار اخبار خودکشی را موجب تسری و فراگیری آن می دانند. روزنامه صدای عدالت خرداد ماه گذشته سخنان رییس سازمان پزشکی قانونی را منتشر کرد که به طور رسمی تاکید کرده بود: "آمار خودکشی نباید لو برود". با این حال هر روز کمابیش اخبار مربوط به خودکشی های منجر به مرگ منتشر می شود، هرچند چندین برابر آن خودکشی های موفق یا ناموفق توسط بیمارستان ها ثبت می شود. در نقاط دور افتاده تر که حتی آمار خودکشی هم ثبت نمی شود این در حالی است که نتایج یک تحقیق در استان ایلام نشان می دهد از میان ۲۶۶ نفر اقدام کننده به خودکشی مورد مطالعه، در مورد ۱۹۵ نفر یعنی ۷۳ درصد خودکشی ناموفق و در مورد ۷۱ نفر یعنی ۲۷ درصد خودکشی منجر به مرگ شده است. با انتشار این خبر که "دومین علت مرگ و میر در ایران خودکشی است و زنان بیشترین قربانی این نوع مرگ در ایران هستند"، توجه رسانه ها باردیگر به افزایش آمار خودکشی جلب شد.

ایست قلبی البته گوی سبقت را از خودکشی ربوده و در مقام اول علت مرگ ایرانیان قرار گرفته است. دکتر حسن زاده، پژوهشگری که بر روی خودکشی زنان در ایران تحقیق کرده در کارگاهی که به مناسبت روز جهانی بهداشت روان در موسسه تحقیقات، بازتوانی و بهبود زندگی زنان برگزار شد، ضمن تایید اینکه خودکشی دومین علت مرگ و میر در ایران است، گفته: "درحالی که در دنیا به ازای خودکشی هر سه مرد یک زن خودکشی می کند، در ایران نسبت خودکشی زنان نسبت به خودکشی مردان پیشی گرفته و از این نظر تنها در دو کشور هند و چین چنین نسبتی از ایران بیشتر است". خودکشی آدم های سالم اگر چه صاحب نظران می گویند علت خودکشی بیش از هر چیز بیماری های روانی و به خصوص افسردگی شدید است، و گروهی نیز بر این باورند که خودکشی ریشه های ژنتیک دارداما تحقیقات انجام شده در کشور از تغییر علت خودکشی در ایران خبر می دهد.

بر اساس تحقیقی انجام شده در بیمارستان رازی رشت طی تابستان ۸۳، از بین مجموع ۲۴۰ نفری که پس از اقدام به خودکشی به این بیمارستان منتقل شده اند؛"مهمترین علل زمینه ساز خودکشی در این مطالعه اختلافات خانوادگی [۵۴. ۶ درصد]، مشکلات عاطفی [۱۸. ۸ درصد]، مشکلات اقتصادی [۸. ۳ درصد]، مشکلات جسمی و روحی [۷. ۹ درصد] و سایر علل [۷. ۹ درصد] بود و در ۲. ۵ درصد موارد علت خاصی وجود نداشت. محققان در جریان این پژوهش همچنین به این نتیجه رسیدند که "تفاوت علل زمینه ساز در متاهلین و غیر متاهلین از نظر آماری معنی دار بوده" است. آنها در نتیجه تحقیق خود تاکید کرده اند که "اختلاف خانوادگی مهمترین عامل زمینه ساز خودکشی است که بیانگر لزوم ایجاد مراکز مشاوره برای نوجوانان جهت شناخت نیازهایشان، پاسخ به پرسشها و ارائه راهنمایی و حمایت از آنهاست". "مشکلات عاطفی" دومین عامل خودکشی عنوان شده که جوانان را تهدید می کند، و توصیه شده که" جوانان باید تشویق به یافتن کمکهای تخصصی شده و ضمن بیان دقیق احساساتشان به فرد متخصص، راهنمایی مناسب را دریافت نمایند". در تحقیق مشابهی که توسط پنج کارشناس دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران، درباره علت خودکشی در استان کرمان در سال های اخیر انجام شده؛ "بستگان فرد درگذشته تنها در ۳۲ درصد موارد بیماری روانی را علت خودکشی می دانستند و فقط ۴ درصد افراد سابقه مراجعه به روانپزشک داشتند".

کارشناسان در این تحقیق تاکید کرده اند که "به نظر می رسد در استان کرمان الگوی زمینه ای با میزان متوسط و پایین وجود دارد که اخیرا با یک اپیدمی در شهر کرمان و جنوب استان روبرو هستیم". این درحالی است که میزان خودکشی استان کرمان با استان هایی مثل ایلام و کرمانشاه، که خودکشی در آن ها بسیار شایع شده قابل مقایسه نیست. گروهی دیگر از پژوهشگران بخش روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مازندران نیز در تحقیق مشابهی بر روی خودسوزی در استان مازندران، که به یکی از روش های اصلی خودکشی در ایران بدل شده به این نتیجه رسیده اند که از میان ۳۱۸ مورد خودسوزی مورد مطالعه در طی سه سال که ۸۳ در صد قربانیان آن زنان بوده اند، بیش از "۶۲ در صد آنها بطور تکانه ای اقدام به خودسوزی کرده بودند". این پژوهشگران علت اصلی این اقدامات را "کشمکش های زناشویی و خانوادگی" ذکر کرده اند. حاصل پژوهش های گروهی از محققان دانشگاه علوم پزشکی و توانبخشی در استان ایلام، که "در سال های اخیر خودکشی در آن به یک اپیدمی تبدیل شده"، در هشت سال منتهی به سال ۸۰ "حاکی از وجود دو روند افزایشی متفاوت برای خودکشی و اقدام به خودکشی در سال های مزبور در ایلام است".

اول اینکه"میزان اقدام به خودکشی همواره بیش از میزان خودکشی بوده است. گرچه میزان های خودکشی و اقدام به آن در زنان بیش تر از مردان بوده، ولی خودکشی مردان نیز روندی افزایشی داشته است. میزان خودکشی در روستائیان و میزان اقدام به خودکشی در شهرنشینان بیش تر بوده است". دوم اینکه "میزان خودکشی در دو گروه شغلی بیکار و خانه دار رو به افزایش است". نتایج یک تحقیق مشابه درباره علت افزایش خودکشی در جیرفت نشان می دهد که اغلب اقدام کنندگان به خودکشی "احساس بدبختی، تحقیر، کمبود عاطفی و نابرابری" داشته اند. روش های عجیب به گفته دکتر حسن زاده، روش های خودکشی در ایران نیز در حال تغییر هستند.

خودسوزی، به ۵۰ درصد روش های خودکشی زنان که بیشترین اقدام کنندگان به خودکشی در کشور هستند بدل شده است. در عین حال تحقیقات دیگر نشان می دهد که استفاده از دارو، سم و پارگی عروق نیز در کنار حلق آویز کردن، سقوط از ارتفاع به روش های خودکشی در کشور افزوده شده اند. در حالی که استفاده از دارو نشانگر تصمیم قبلی در اقدام به خودکشی است، نسبت ۵۰ در صدی خودسوزی در زنان اقدام کننده به خودکشی نسبت به سایر روش ها، خود می تواند بیانگر تصمیم ناگهانی آنها باشد. روش های عجیب دیگری نیز در چند سال گذشته گزارش شده است. از جمله شیوع اپیدمی خودکشی با قرص برنج که در ماه های اخیر علاوه بر مناطق شمالی کشور، به تهران نیز رسیده است. اخبار منتشر شده در مورد دختران دانش آموز در چند منطقه تهران حاکی از آن است که علت مرگ استفاده از قرص برنج بوده است. استفاده از این روش به گفته برخی کارشناسان نشانه اوج خشم در فرد اقدام کننده است چرا که با توجه به کشنده بودن آن احتمال نجات تقریبا نا ممکن است.

یک روش عجیب دیگر که در لرستان شایع شده خودکشی بر اثر گچ خوری است. پژوهشگران در تحقیقی در استان لرستان به این نتیجه رسیده اند که ۴۵ در صد موارد اقدام به خودکشی با گچ در گروه سنی ۱۰ تا ۱۹ سال قرار داشته، و اکثریت بیماران را دانش آموزان تشکیل داده اند. خودکشی کودکان شاید باور کردنی نباشد اما آمار خودکشی کودکان در کشور نیز در سال های اخیر نگران کننده است. بر اساس بررسی مواردی از خودکشی کودکان مراجعه کننده به بیمارستان لقمان که در سال ۸۴ در مجله پزشکی قانونی منتشر شده است در فاصله سال ۷۸ تا ۸۲ در مورد ۶۰ کودکی که پس از خودکشی به این بیمارستان منتقل شده اند نشان می دهد که آنها تنها ۶ تا ۱۳ سال سن داشته اند. بر اساس گزارش منتشر شده در این باره امیدوار رضایی از اعضای مجلس و طاهره ثقه الاسلام دو پژوهشگری که این تحقیق را انجام داده اند تاکید کرده اند که تعداد کودکان اقدام کننده به خودکشی بیشتر از این بوده است. "از این تعداد ۶۲ درصد پسر و ۳۸ درصد دختر بوده اند. خودکشی ها در روزهای آخر هفته و در ساعات ۶ تا ۱۲ شب بیشتر انجام گرفته و مهم ترین عوامل استرس زا، خانواده گسسته و مشکلات تحصیلی بوده و در ۹۳ درصد موارد خودکشی با دارو انجام گرفته بود". این تحقیق نشان می دهد که "از نظر بیماریهای زمینه ای، افسردگی بیشترین بیماری را شامل می شده و ۴۰ درصد کودکان نیز رفتار خودکشی را از طریق تلویزیون و در مراتب بعدی از مادر و افراد خانواده یاد گرفته بودند".

"خودکشی به دومین عامل مرگ در کشور تبدیل شده است"، اما به نظر می رسد در میان مسئولان کشور گوشی برای شنیدن صدای ممتد این زنگ وجود ندارد. در باور مقامات کشور و شاید در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و در نهایت گناهی نابخشودنی به شمار آید که در اسلام هم حرام اعلام شده است. این اما تمام ماجرا نیست چرا که پژوهشگران می گویند از هر سه نفری که خودکشی می کنند تنها در مورد یک نفر بیماری های روحی مانند افسردگی نقش داشته، و در نزدیک به ۷۵ در صد موارد، افراد به دلایل بیرونی خودکشی کرده اند

بررسی خودکشی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی

یا حی و یا قیوم

آیا خدا را نمی بینی

دستش را به سویت دراز کرده است

با شوقی وصف ناپذیر

دوستت دارد

بیا

دستش را بگیر نترس هیچ شییله پیله ای ندارد

بیا…

*=========================*

بررسی خودکشی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی

*=========================*

علل خودکشی در سالهای اخیر

روانشناسان بر این اعتقادند که بسیاری از افراد متمایل به خودکشی، تحت تاثیر مشکلات روحی و روانی قرار می گیرند و عکس العمل سریع آنان به مسائل گوناگون ، استقبال از مرگ است .. چنین واکنشی قاعدتا به معنای دوست داشتن مرگ نیست بلکه این دسته از افراد تنها خواهان درک و محبت دیگران هستند.
دلایل خودکشی را می توان این امور برشمرد:

پوچی ، نا امیدی ، تحصیل و عشق ، احساس شکست ، بیکاری ، بالارفتن سن ازدواج ، بحران های عاطفی ، فقدان فرزند ، احساس گناه ، افسردگی ، ازدواج‌های اجباری و یا مخالفت با ازدواج آنان با فرد دلخواهشان ، اعتیاد ، فرهنگ مرد سالاری ، نامساعد بودن شرایط زندگی بعضی از خانواده‌ها ، شکنجه‌های روحی و روانی در خانواده‌ها توسط والدین ، بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و غیره ، ناهنجاری های خانوادگی در اثر طلاق ، سخت‌گیری بیش از حد خانواده ها به دخترانشان ، فقر و فحشا ، حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول ، سوء استفاده های عاطفی و جنسی ، عدم قبول زنان و دختران تحصیل کرده با فکرهای سنتی و بسته ، فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد.
عاطف وحید – روانپزشک می گوید: اغلب نوجوانان بین خانواده و محیطی که در آن زندگی می کنند دچار تضاد می شوند. در نتیجه ممکن است با احساس پوچی مواجه شوند . اما اگر جوان در جامعه احساس مشارکت کند و این حس به درستی هدایت شود و بتواند توانمندی خود را به نمایش گذارد به طور قطع چنین مواردی کم خواهد شد که این مسئله در مورد دختران خیلی شاخص تر است.بسیاری از افرادی که به حیات خود خاتمه میدهند و یا قصد خودکشی دارند احساس طرد شدن، صدمه دیدن، باختن و یا بی ارزش بودن میکنند.
بررسی ها نشان می دهد بعد از مصاحبه با نوجوانانی که قصد خودکشی داشته و یا حداقل یکبار به آن دست زده بودند اکثرشان اقرار کردند که علت اقدامشان به این کار فرار از موقعیتی بود که در آن قرار داشتند و یا توانائی تحمل وضعیت موجود را نداشتند. اما جالب است که این افراد به آن میزان که خواستار فرار از موقعیت بحرانی خود بودند خواستار مرگ و خودکشی نبودند و در آن لحظات راهی غیر از خودکشی نیافته بودند.
افسردگی سبب میشود که افراد به ناکامی های خود، مسائل نا امید کننده و نقاط منفی موقعیتهائی که درآن قرار گرفته اند تمرکز کنند و توانایی های خود را برای حل مشکلات بسیار کوچک شمارند. فردی که افسردگی شدید دارد قادر به دیدن نکات مثبت زندگی خود نیست و به خود باورانده است که او هرگز نمیتواند و قادر نیست که رنگ خوشبختی و سعادت را ببیند.
افسردگی تا اندازه ای افکار او را تحت تاثیر قرار میدهد که او راهی برای رفع مشکلات خود نمیبیند و در این حالت است که افسردگی مانند یک فیلتر بر افکارعمل کرده و انسان را از مسیر زندگی منحرف میکند و بدین علت است که این افراد تشخیص نمیدهند که خودکشی تنها راه مقابله با مشکلات مقطعی زندگی نمیباشد.
بسیاری از این افراد از این مساله آگاهی ندارند که افسرده اند و این افسردگی آنان است که مانع از پیدا کردن راه حل برای مقابله با مشکلاتشان می شود نه موقعیتی که در آن قرار گرفته اند. زمانیکه فرد افسرده تحت معالجات درست و موثر قرار بگیرد از افکار منفی رها شده و میتوانند امید و انرژی و شادمانی خود را دوباره باز یابد، اما در هنگام افسردگی فکر به پایان دادن به زندگی تنها گزینه این فرد است.
خوشبختانه علائمی برای شناسایی حالات افرادی که در سرشان هوای خودکشی را می پرورانند وجود دارد که خانواده ها با آگاهی از آنها و برخورد مناسب با جوانانشان می توانند قبل از اینکه واقعا دیر شود به آنها در رفع مشکلاتشان کمک کنند. 

علائم هشدار دهنده

در اغلب موارد علامات و نشانه هائی وجود دارند که مشخص میکند فرد قصد خودکشی دارد :

۱٫ صحبت از خودکشی و یا مرگ در حضور دیگران

۲٫ صحبت از فرار

۳٫ بخشیدن وسائل و متعلقات خود به دیگران

۴٫  صحبت از نا امیدی و احساس گناه کردن

۵٫ علاقه نداشتن به شرکت در فعالیت های مورد علاقه شان

۶٫ مشکل داشتن در تمرکز در فعالیت های روزانه

۷٫ تغییرات در عادات غذائی و خواب

۸٫ دست زدن به اعمال مخرب مانند بریدن یا سوزاندن اعضاء بدن و یا روی آوردن به مواد مخدر