از خودکشی تا زندگی

ســـلام دوستان از اینکه این وبلاگ رو انتخاب کردید ممنونم

از خودکشی تا زندگی

ســـلام دوستان از اینکه این وبلاگ رو انتخاب کردید ممنونم

آیا خودکشی اعتراضی را باید حمایت کرد؟

 

علیرضا پهلوی  در روز سه شنبه چهارم ژانویه در شهر بوستون آمریکا خودکشی کرد. این رویداد بحث های بی شماری را در میان ایرانیان پیرامون موضوع خودکشی مطرح کرده است. پیش از آنکه به موضوع این نوشتار بپردازم درگذشت دردناک آقای پهلوی را به خانواده و دوستداران او تسلیت می گویم. یک نکته را نیز اضافه کنم که عده ای نیز در اینترنت و تلویزیون های ایرانی سعی کرده اند که تحلیل های روانشناسی از علت خودکشی علیرضا پهلوی ارائه دهند. متأسفانه این سنت نامیمون در تلویزیون ها و سایت های اینترنتی ایرانی مرسوم شده است که عده ای به اصطلاح تحلیل های روانشناسی از افراد می دهند. تحلیل روانشناسی را پزشک روانشناس یک فرد می تواند بدهد آنهم وقتی وی به آن پزشک مراجعه کرده باشد نه اینکه دکتری خیال کند پزشک کسی است. از روی فیلم و عکس افراد تحلیل شخصی دادن کار یک عده افراد بی سواد و بیکار است. اگر این افراد دانش روانشناسی دارند درست است که مدارک لازم را از دانشگاه های معتبر دریافت کنند و بعد بجای جوسازی در اینترنت به کسانیکه به مطب آن ها رجوع کرده باشند، خدمات پزشکی ارائه کنند.

 

روانشناسان واقعی اینگونه نسخه صادر نمی کنند، آنهم فله ای و مجانی! آنهایی که در فوروم های بحث با نام های مختلف به اصطلاح تحلیل روانشناسی می دهند اگر به خاطر اهداف سیاسی گروهی و غیره است بازهم در واقع در خدمت سازمان های امنیتی هستند چون محیط بحث سیاسی سالم را که باید روی موضوعات و مسائل جنبش سیاسی ایران متمرکز باشد به محیط نفرت فردی تبدیل می کنند. این نسخه پیچان بهتر است خود به روانشناس مراجعه کنند وگرنه وقت خود و دیگران را با اینگونه پلمیک ها برای بازی با زندگی خانواده ها تلف نکنند وقتی نه دانشی در زمینه روانشناسی دارند و نه در عرصه سیاست. در اینترنت می توان مقالات و نظرات علمی درج کرد و کسی هم که مخالف نظری است خوب است تحقیقاتی را با ذکر منابع پژوهشی مؤسسات معتبر علمی ارائه دهد که موضع مورد مخالفت خود را ثابت کند اما تحلیلهای شخصی را به عهده پزشکان خانواده ها باید گذاشت.

 

با ژست علمی و بنام دلسوزی اما در واقعیت برای نابودسازی، با تحلیلهای بی پایه و اساس به اصطلاح روانشناسی به مردم توهین کردن و داغ خانواده های سوگوار را با ظاهر تسلیت گویی بیشتر کردن نشان دهنده عدم صداقت است و فقط از عهده کسانی برمی آید که عادت کرده اند در اینترنت به زور به کسانی که علاقه ای به رابطه ای با آنها ندارند ایمیل بفرستند و بعد هم بگویند چرا طرف مقابل با هر وسیله ای میخواهد آن ها را از سر خود باز کند. مجلات و سایت های اینترنتی نیز بهتر است اینگونه نوشته های روان پریشان اینترنتی را چاپ نکنند. این کار سانسور نیست بلکه ایستادگی در برابر روشهای غلطی است که سالها گروه های خبری یوزنت را به نابودی کشاند و از محیط بحث های علمی اولیه به فوروم های نفرت پراکنی تبدیلشان کرد. باید امیدوارم بود فیس بوک و فوروم های روی وب به چنین راه شکست خورده یوزنت کشیده نشوند.

 

هیچگونه تماس شخصی با علیرضا پهلوی نداشته ام و تازه اگر هم داشتم همانطور که در بالا ذکر کردم قضاوت در مورد چنین موضوعاتی کار یک پزشک متخصص و یا مسؤلین مددکاری اجتماعی است که بتوانند همه جوانب را ارزیابی کنند و جمعبندی علمی ارائه کنند. اینکه فردی یکی دیگر را بشناسد یا با وی دوست بوده باشد یا حتی عضو خانواده وی باشد، که هر یک بنوعی دیدگاه سوبژکیف با خود به همراه دارد، برای ارزیابی از چنین رویدادها، درست نیست. در جامعه ما که هنوز سنت علم گرایی فقط در حرف آنهم بتازگی متدوال شده است، نظر دادن ها در برنامه های باصطلاح تحلیلی تلویزیونی و کامنت های اینترنتی فراوان است و خود این تحلیگران نیز یک هفته بعد به راحتی بر مبنای شرایط ذهنی روز یادشان می رود هفته قبل چه گفته اند. تحلیل علمی با نظر دادن های اینگونه خیلی تفاوت دارد.

 

در نتیجه در مورد علت خودکشی علیرضا پهلوی نیز نمیتوانم قضاوتی بکنم. اما بسیاری در چند روز اخیر با مواضع سیاسی مختلف دلیل اقدام آقای پهلوی را اعتراض به اوضاع سیاسی ایران عنوان کرده اند. جدا از اینکه دلیل اقدام آقای پهلوی چنین امری بوده است یا نه، بسیاری دیگران نیز در چند ساله اخیر بوده اند که مشخصاً به خودکشی بعنوان بیان اعتراض سیاسی دست زده اند و دو مورد برجسته آن نیز هما دارابی و نیوشا فرهی بودند که هر دو، یکی در ایران و دیگری در آمریکا، به دلیل اعتراض به وضعیت سیاسی در ایران، خود را در ملاء عام، آتش زدند. در نتیجه این موضوع خودکشی اعتراضی بخودی خود بسیار بااهمیت است چرا که ممکن است به عنوان یک پارادیم اعتراضی در جنبش سیاسی ایران مطرح شود و به همین دلیل نیز این موضوع در اینجا بررسی می شود.

 

یکی از برجسته ترین موارد خودکشی اعتراضی در قرن بیستم عده ای از راهبان بودایی در ویتنام بودند که خود را در اعتراض به جنگ در آن کشور در ملاء عام آتش زدند و در شعله های آتش تا دم مرگ سوختند.  فیلیپ کپلو (1) از صاحب نظران بودایی در این مورد به شرح زیر نظر داده است. هرچند از نظر من آقای کپلو یکی از صادق ترین و دقیق ترین متفکرین بودایی در دوران ما است و نظرات وی در مورد مدیتیشن بهترین بیان ذن است اما با نظر او در این زمینه مخالفم. با اینهمه لازم می بینم که نظر وی را در اینجا نقل کنم چرا که به بهترین وجه در مورد این مسأله کنکاش کرده است. فیلیپ کپلو در کتاب "ذن: ادغام شرق و غرب" می نویسد:

 

"در ویتنام راهبان مرد و زن و مردم عادی خود را تا حد مرگ در آتش سوزاندند تا زجر شدیدی را که مردم ویتنام متحمل می شدند، به نمایش بگذارند. این خودسوزی بایستی به روشنی از خودکشی تفکیک شود که مسلماً با اصل اول نکشتن در تضاد است. در خودکشی عادی وقتی که هیچ اغتشاش فکری در میان نیست شخص خود نمیخواهد که بمیرد، او میخواهد زنده باشد، اما نه به شکلی که احساس می کند توسط فامیل، دوستان، کار، یا جامعه نفسش بند آمده است یا که جامعه و زندگی شخصی اش تکراری و بی معنی شده است. کسی که خودکشی می کند خود را ضعیف تر از آن می بیند که بتواند آنچه می خواهد را بدست آورد و بدینگونه جسارت و امید خود را از دست می دهد. زندگی توخالی و دردآلود برایش غیرقابل تحمل می شود و در اثر چیرگی ناامیدی خود را می کشد. خودکشی همواره عنصری قوی از خودپرستی (2) را با خود همراه دارد: "من نمیتوانم به راه _خود_ زندگی کنم، بنابراین ترجیح می دهم بمیرم." عمل خودنابودسازی عالیترین بیان خودکشی بمثابه یک بی اعتنایی چالش طلبانه است، یعنی بطور سمبولیک دماغ خود را به سوی جامعه می گیرد، جامعه ای که همزمان بطور دراماتیک به بدعهدی با خود متهمش می کند؛ به جای آنکه خود را اینگونه ببیند. اما مرگ پایان نیست و هر جایی که وی دوباره متولد شود می بایست با نتایج کارمای (3) قصابی کردن خود، روبرو شود.

 

"اما اینکه خودسوزی راهبان، راهبه ها و مردم عادی در ویتنام از محرک دیگری برخاست را در نامه تیچ نات هان (4)  به مارتین لوترکینگ می توان مطالعه کرد. وی می گوید: "آنچه راهبان در نامه های خود پیش از خودسوزی نگاشته اند هدف خود را تنها هشدار دهی برای تکان دادن قلب های ستمگران توصیف کرده اند و جلب توجه جهان درمورد رنجی که مردم ویتنام متحمل می شوند. سوزاندن خود با آتش برای اثبات این امر است که آنچه فرد می گوید از اهمیت والایی برخوردار است. هیچ چیزی دردناک تر از سوزاندن خود نیست. حرفی را زدن هنگامیکه شخص چنین دردی را تحمل می کند یعنی که حرف را با نهایـت شجاعت، رک گویی، عزم، و صداقت میزند ...راهب ویتنامی با سوزاندن خود با همه قدرت و عزم میگوید که می تواند برای حمایت از مردم خود بیشترین رنج را پذیرا شود. اما چرا وی باید خود را تا حد مرگ بسوزاند؟  تفاوت سوزاندن خود و سوزاندن تا حد مرگ فقط تفاوتی از اندازه است و نه در خصلت عمل. فردی که خود را می سوزاند باید بمیرد. آنچه مهم است این نیست که به زندگی خود پایان داد اما خود سوختن است ...بدین طریق مراوده احساسات خود از طرق سوزاندن خود انجام عملی نابود کننده نیست بلکه در واقع امری سازنده است -- یعنی سختی کشیدن و مردن برای خاطر مردم خود. این خودکشی نیست ..."

 

"فدا کردن زندگی خود به این طریق نیازمند شجاعت خارق العاده و نیروی سمادی (5) قوی است که آن نیز لازمه اش آموزش طولانی معنوی است. چه کسی می تواند اخبار رسانه ها از عکس یک راهب پیر را که در حالت مدیتیشن (6)  بر روی آتش نشسته است، فراموش کند؟ منظره بدن نیمه سوخته که فرومیریخت در سراسر غرب بویژه در آمریکا موجی تکان دهنده، برپا کرد. عکس العمل ها بخشاً به این دلیل بود که در ماورای این خودسوزی یک عمل بدون ترس و فاقد خودپرستی و درجه ای از کنترل برخود که در غرب کنونی قابل رؤیت نیست، نهفته بود." (7)

 

این تفکیک "کپلو" بین خودسوزی راهبان و خودکشی هنوز برایم روشن نیست. حتی اعتصاب غذاهای زندانیان در ایران یا اعتصاب غذاهای مشابه در زمان گاندی نیز به نوعی با آنچه  "کپلو" توصیف میکند همسان است و میتواند به  مرگ فرد، منجر شود. متأسفانه امروز یک دسته از دیگرانی هم که خواستهای بسیار ارتجاعی دارند در نقاط مختلف جهان بخاطر اسلام افراطی خودکشی و اقدامات دیگر انتخاری می کنند. در نتیجه همه این انواع خودکشی های اعتراضی وجود دارند.


سام قندچی

ابزار خودکشی، فقط 500 تومان!

قیمت جان آدمی ارزان شده است. کافی است نگاهی به صفحه حوادث روزنامه‌ها بیندازید آن وقت متوجه می‌شوید که با پرداخت 500 تومان و گرفتن یک عدد قرص برنج می‌توان در زمره اموات قرار گرفت و به دنیای دیگر کوچ کرد.
 
خودکشی این روزها در دسترس‌ترین راه برای رسیدن به مرگی خودخواسته است. سازمان پزشکی قانونی در آخرین آمار خود از مرگ 116 نفر در 4 استان کشور خبر داده که بلعیدن قرص برنج را به عنوان راهکاری برای خلاص شدن از شر مشکلات‌شان انتخاب کرده بودند.

بر اساس آمار این سازمان در 4 ماهه نخست امسال استانهای تهران، مازندران، گیلان و لرستان بیشترین رشد مرگ را نسبت به سال گذشته داشته‌اند.

 طی این مدت 17 نفر در مازندران،‌19 نفر در لرستان،33 نفر درگیلان و 47 نفر در تهران جان خود را بر اثر استفاده از قرص برنج از دست داده ا ند. این در حالی است که در مدت مشابه در سال گذشته در استان‌های مازندان 5 نفر، در لرستان 6 نفر، در گیلان 21 نفر و در تهران 66 نفر با قرص برنج خودکشی کرده بودند.

 اما نکته مهم این است که به رغم تمام محدودیت‌هایی که برای عرضه اقلامی چون قرص برنج در کشور ایجاد شده این مواد به راحتی‌در استانهای شمالی در دسترس بوده و با پرداخت 500 تومان می‌توان در کمتر از یک دقیقه صاحب یکی از این قرص‌ها شد.

 اما دسترسی به قرص برنج که به عنوان یکی از کشنده‌ترین مواد از آن نام برده می‌شود در شهری مثل تهران مشکل‌تر و گران‌تر است. خیابان ناصر خسرو به داروهای قاچاق و تاریخ مصرف گذشته معروف است اما با کمی جست‌وجو در این خیابان می‌توان اقلام مربوط به خودکشی را پیدا کرد.

کافی است فروشنده به خریدار اطمینان دهد آن وقت است که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را با گران‌ترین قیمت و با قسم خوردن به جان زن و بچه‌ای که ندارد به تو قالب می‌کند و در کمتر ا ز چند ثانیه ناپدید می‌شود. به گونه‌ای که شک می‌کنی تا چند لحظه گذشته فروشنده‌ای که برای فروش دست از سرت بر نمی‌داشت اصلا وجود خارجی داشته یانه. اما دستیابی به بهترین نوع قرص برای خودکشی هم دردسرهایی دارد.

 یک فروشنده ادعا می‌کند که قرص سیانوری که در اختیاردارد از بهترین نوع دربازار است و به هیچ عنوان راضی نمی‌شود از قیمت 80 هزار تومان پایین بیاید و می‌گوید قرص را به«شرط»می‌فروشم. به شرطی که هیچ ناخالصی نداشته باشد و با کمترین درد از دنیا راحت شوی، اما وقتی متوجه می‌شود این مقدار پول در دست و بالم ندارم راهش را می‌کشد و می‌رود.

فروشنده بعدی اما کمی خوش انصاف‌تر است، قرص با کمی«ناخالصی»را به قیمت 45 هزار تومان برای فروش گذاشته و خیالم را راحت می‌کند که این درصد ناخالصی به اندازه‌ای نیست که باعث شود نمیرم.

این نکته را هم متذکر می‌شود که براساس تجربیاتی که دارد! بهترین زمان مصرف این قرص میان وعده‌های غذایی است چرا که قرص با غذا مخلوط شده و احتمال زنده ماندن را ضعیف می‌کند. مرد میانسالی که کمی دورتر ایستاده و مدام زیر نظرمان دارد وقتی مطمئن می‌شود قرص را نخریده‌ام، اشاره می‌کند تا به طرفش بروم. وقتی از نیتم برای خریدن قرص باخبر می‌شود سر نصیحت را باز می‌کند.

 مرد که حالا می‌دانم نامش احسان است ژستی پدرانه به خود می‌گیرد و نصیحتم می‌کند که به‌جای خودکشی به فکر زندگی باشم و به روزهای خوشی فکر کنم که در آینده در انتظارم است. بعد سری به تاسف تکان می‌دهد و می‌گوید سال‌های اولی که به فروش دارو در این خیابان روی آورده بوده، سیانور و قرص‌های والیوم مهم‌ترین وسیله برای خودکشی بوده اما این سال‌ها کمتر کسی برای خرید قرص والیوم مراجعه می‌کند و سیانور به همراه قرص برنج بعد از خرید طناب برای دار زدن، به یک مد برای خودکشی تبدیل شده است.

 مرد از عذاب وجدانی می‌گوید که از سال‌های قبل و بعد از فروش قرص‌های سیانور رهایش نکرده و هنوز ادامه دارد و تاکید می‌کند که اگر چه سالهاست چیزی برای خودکشی به خریداران عرضه نمی‌کند اما مدام از کابوس‌هایی رنج می‌برد که فکر می‌کند بی‌ارتباط به افرادی نیست که از او سیانور خریده‌اند و از سرنوشت شان بی‌اطلاع است. اما در عین حال می‌گوید که اگر آشنایی در شمال کشور داشته باشم به راحتی می‌توانم هر تعداد قرص برنج که بخواهم بدون کوچک‌ترین مشکلی تهیه کنم.
http://fararu.com

بررسی خودکشی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی

یا حی و یا قیوم

آیا خدا را نمی بینی

دستش را به سویت دراز کرده است

با شوقی وصف ناپذیر

دوستت دارد

بیا

دستش را بگیر نترس هیچ شییله پیله ای ندارد

بیا…

*=========================*

بررسی خودکشی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی

*=========================*

علل خودکشی در سالهای اخیر

روانشناسان بر این اعتقادند که بسیاری از افراد متمایل به خودکشی، تحت تاثیر مشکلات روحی و روانی قرار می گیرند و عکس العمل سریع آنان به مسائل گوناگون ، استقبال از مرگ است .. چنین واکنشی قاعدتا به معنای دوست داشتن مرگ نیست بلکه این دسته از افراد تنها خواهان درک و محبت دیگران هستند.
دلایل خودکشی را می توان این امور برشمرد:

پوچی ، نا امیدی ، تحصیل و عشق ، احساس شکست ، بیکاری ، بالارفتن سن ازدواج ، بحران های عاطفی ، فقدان فرزند ، احساس گناه ، افسردگی ، ازدواج‌های اجباری و یا مخالفت با ازدواج آنان با فرد دلخواهشان ، اعتیاد ، فرهنگ مرد سالاری ، نامساعد بودن شرایط زندگی بعضی از خانواده‌ها ، شکنجه‌های روحی و روانی در خانواده‌ها توسط والدین ، بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و غیره ، ناهنجاری های خانوادگی در اثر طلاق ، سخت‌گیری بیش از حد خانواده ها به دخترانشان ، فقر و فحشا ، حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول ، سوء استفاده های عاطفی و جنسی ، عدم قبول زنان و دختران تحصیل کرده با فکرهای سنتی و بسته ، فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد.
عاطف وحید – روانپزشک می گوید: اغلب نوجوانان بین خانواده و محیطی که در آن زندگی می کنند دچار تضاد می شوند. در نتیجه ممکن است با احساس پوچی مواجه شوند . اما اگر جوان در جامعه احساس مشارکت کند و این حس به درستی هدایت شود و بتواند توانمندی خود را به نمایش گذارد به طور قطع چنین مواردی کم خواهد شد که این مسئله در مورد دختران خیلی شاخص تر است.بسیاری از افرادی که به حیات خود خاتمه میدهند و یا قصد خودکشی دارند احساس طرد شدن، صدمه دیدن، باختن و یا بی ارزش بودن میکنند.
بررسی ها نشان می دهد بعد از مصاحبه با نوجوانانی که قصد خودکشی داشته و یا حداقل یکبار به آن دست زده بودند اکثرشان اقرار کردند که علت اقدامشان به این کار فرار از موقعیتی بود که در آن قرار داشتند و یا توانائی تحمل وضعیت موجود را نداشتند. اما جالب است که این افراد به آن میزان که خواستار فرار از موقعیت بحرانی خود بودند خواستار مرگ و خودکشی نبودند و در آن لحظات راهی غیر از خودکشی نیافته بودند.
افسردگی سبب میشود که افراد به ناکامی های خود، مسائل نا امید کننده و نقاط منفی موقعیتهائی که درآن قرار گرفته اند تمرکز کنند و توانایی های خود را برای حل مشکلات بسیار کوچک شمارند. فردی که افسردگی شدید دارد قادر به دیدن نکات مثبت زندگی خود نیست و به خود باورانده است که او هرگز نمیتواند و قادر نیست که رنگ خوشبختی و سعادت را ببیند.
افسردگی تا اندازه ای افکار او را تحت تاثیر قرار میدهد که او راهی برای رفع مشکلات خود نمیبیند و در این حالت است که افسردگی مانند یک فیلتر بر افکارعمل کرده و انسان را از مسیر زندگی منحرف میکند و بدین علت است که این افراد تشخیص نمیدهند که خودکشی تنها راه مقابله با مشکلات مقطعی زندگی نمیباشد.
بسیاری از این افراد از این مساله آگاهی ندارند که افسرده اند و این افسردگی آنان است که مانع از پیدا کردن راه حل برای مقابله با مشکلاتشان می شود نه موقعیتی که در آن قرار گرفته اند. زمانیکه فرد افسرده تحت معالجات درست و موثر قرار بگیرد از افکار منفی رها شده و میتوانند امید و انرژی و شادمانی خود را دوباره باز یابد، اما در هنگام افسردگی فکر به پایان دادن به زندگی تنها گزینه این فرد است.
خوشبختانه علائمی برای شناسایی حالات افرادی که در سرشان هوای خودکشی را می پرورانند وجود دارد که خانواده ها با آگاهی از آنها و برخورد مناسب با جوانانشان می توانند قبل از اینکه واقعا دیر شود به آنها در رفع مشکلاتشان کمک کنند. 

علائم هشدار دهنده

در اغلب موارد علامات و نشانه هائی وجود دارند که مشخص میکند فرد قصد خودکشی دارد :

۱٫ صحبت از خودکشی و یا مرگ در حضور دیگران

۲٫ صحبت از فرار

۳٫ بخشیدن وسائل و متعلقات خود به دیگران

۴٫  صحبت از نا امیدی و احساس گناه کردن

۵٫ علاقه نداشتن به شرکت در فعالیت های مورد علاقه شان

۶٫ مشکل داشتن در تمرکز در فعالیت های روزانه

۷٫ تغییرات در عادات غذائی و خواب

۸٫ دست زدن به اعمال مخرب مانند بریدن یا سوزاندن اعضاء بدن و یا روی آوردن به مواد مخدر