ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
باشگاه خبرنگاران نوشت: چند روز پیش معلم و مدیر یکی از دبیرستانهای شهر اصفهان خود را مقابل دادگاه نیکبخت به آتش کشید و جان باخت.
امین کیانپور که مدیر دبیرستان نجفی یک در ناحیه پنج آموزش و پرورش اصفهان بود مدتها درگیر پرونده شکایت برای باز پس گیری آپارتمانی بوده که مالک آن را به دو نفر فروخته بوده است.
او پس از مدتها رفت و آمد به دادگاه سرانجان اعلام کرده بوده که اگر حقش را به او ندهند خودش را مقابل ساختمان دادگستری آتش میزند و وقتی دادگاه حق را به خریدار اول داد او تهدید خود را عملی کرد.
به روایت شاهدان که صحنه خودسوزی این معلم را از نزدیک دیده بودند، این معلم ریاضی که مدیر یکی از دبیرستانهای اصفهان هم بود، روز یکشنبه ششم تیرماه، درست جلوی ساختمان دادگستری کل استان اصفهان در خیابان نیکبخت، ظرف بنزینی را روی سر خود خالی کرده و تلاش رهگذران برای خاموش کردن آتشی که مسئلۀ حل نشدۀ زندگی او در آن میسوخته، به جایی نرسیده است.
در رابطه با همین داستان یکی از مدیران دیگر دبیرستان نجفی که آن فرد یکی از دوستان نزدیک امین کیانپور هست، ولی نمیخواهد نامش فاش شود اظهار میکند: با کیانپور از سالها قبل دوست و همکار بودم حدودا ۴۳ ساله و بسیار با اخلاق و باهوش بود، به این دلیل که در تدریس مهارت زیادی داشت معمولا کلاسهای فوق العاده مدرسه را به او میسپردیم.
او ادامه میدهد: همکارم چند سال قبل با همۀ دارایی خود، آپارتمانی را در خیابان رباط سوم خریده بود و بعدا متوجه شدیم مالک این آپارتمان آن را به دو نفر فروخته است. کیانپور مدتها پیگیر حل و فصل این مشکل بود تا اینکه قاضی رأی داد ملک متعلق به خریدار اول است و برای او حکم تخلیه صادر کرد.
این معلم دبیرستان تصریح میکند: شنیدم که روز قبل از حادثه همکارم به نمازخانۀ دادگستری رفته و به قاضی گفته اگر این خانه را از من بگیرید خودم را جلوی دادگاه به آتش میکشم. همۀ ما از اینکه او چنین کاری را انجام داده در بهت و حیرتیم .
او تاکید میکند که کیانپور سابقۀ برخورد عصبی و رفتار غیر معمول و پیش بینی نشده نداشته و بسیار آرام و فهمیده بوده است. توانایی او در تدریس درس ریاضی نیز تا حدی بوده که همۀ مدارس درخواست داشته اند با او همکاری کنند.
به گفتۀ همکار این مدیر مدرسه و معلم ریاضی، از دست دادن حاصل ۲۰ سال کار و تلاش معلمی برای این فرد زحمت کش که تمام وقتش را با کار و تدریس پر کرده بود قابل تحمل نبوده است.
این مدیر مدرسه، با بیان اینکه از جرئیات روز حادثه اطلاع زیادی ندارد اضافه میکند: هنوز نخواسته ام به خاطر شرایط بسیار بدی که خانوادۀ همکارم دارند با آنها صحبت کنم.
او گفت: در این وضعیت اقتصادی فرهنگیان شرایط بسیار سختی دارند. معاون پرورشی مدرسۀ ما با ۲۶ سال سابقۀ معلمی هنوز مستأجر است و صاحبخانه از او ۳۰۰ میلیون تومان رهن خواسته است. مگر درآمد یک معلم چقدر است؟ وقتی با این شرایط، فردی صاحب خانه میشود، اما یکباره به او میگویند که خانه متعلق به دیگری است و باید آن را تخلیه کنی چه حالی به او دست میدهد؟ به هر حال امیدوارم دیگر شاهد تکرار این ماجراها نباشیم.
https://www.khabaronline.ir/news/1530848/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86
خودکشی از گناهان کبیره است و تنها گناهی است که چه بسا هیچ گاه فرصت توبه و جبران ندارد.
از دیدگاه اسلام مالک همه چیز از جمله انسان ، خداوند است . اوست که حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا که او رخصت دهد، مجاز و جایى که او اذن ندهد، غیرمجاز است.
از جمله موارد، کشتن انسان است. در این موضوع هیچ تفاوتى بین خودکشی و دیگر کشى نیست، چرا که این کار سلب حق حیات از خود و یا دیگرى است. خدا انسان را از این امر برحذر داشته، مىفرماید: «من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فى الارض و فکانما قتل الناس جمیعا؛ (1) آن کس که انسانى را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است». مرگ و حیات یک نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست، اما شباهتى به آن دارد، ازاینرو در جایى که اذن خداوند نیست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آن جا که خداوند خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هیچ کسى نه حق کشتن دیگرى را دارد و نه حق کشتن خود را. این بدان جهت است که از دیدگاه اسلام و همه مکاتب الهى، حیات موهبتى الهى و حقى خدادادى است. ازاینرو هرگاه این حق وسیلهاى براى قتل نفوس دیگر یا باعث فساد در جامعه و بر هم زدن نظم شایسته حاکم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآیند، این حق به نفع دیگران سلب مىشود، (2)
بنابراین در نگرش الهى «حق حیات» عطاى الهى است که مسئولانه به انسان عطا شده است. پس باید اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه این که «حیات» فقط «حق» افراد نیست بلکه حفظ آن، «تکلیف» آنان نیز مىباشد.
ثانیا: چون مالک اصلى این حق خداوند متعال است و در مواردى که این عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مىشود (مانند حکم قصاص، رجم یا اعدام که خشونتهاى قانونى مىباشند). هم او که «حیات» را داده است مىگوید: در این موارد «باید سلب نمود».
با توجه به تحلیل مذکور به یک آیه و دو حدیث شریف درباره حرمت شدید «خودکشى» اشاره مىشود. خداوند مىفرماید: «ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نملیه نارا و کان ذلک على الله یسیرا؛
خود را مکشید زیرا خداوند به شما مهربان است. هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مىاندازیم و این کار براى خدا آسان است»،(3)